در تصور جمعی، از برچسب “خودشیفتگی” به طور گسترده برای توصیف افرادی استفاده می شود که خود را بهترین انسان روی زمین میدانند استفاده میشود. قبل از صحبت در مورد والدین خودشیفته و تجربیات آسیب زای مرتبط با پویایی خانواده با والدین خودشیفته، خوب است منظورمان از خودشیفتگی در بعد آسیب شناسی روانی روشن شود تا خطر سردرگمی نداشته باشیم.
خودشیفتگی را باید در یک طیف دید. صفات معمولاً در بین جمعیت توزیع میشوند، به طوری که بیشتر جمعیت در وسط طیف قرار میگیرند و تنها بخش کوچکی در نقاط افراطی قرار میگیرد. به راحتی می توان استدلال کرد که کسی که فقط در مورد موفقیت های خود صحبت می کند یا هرگز خود را زیر سوال نمی برد، فردی خودشیفته است، اما این بسیار پیچیده تر از آن است. خودشیفته نه تنها احساس نامتناسبی از خود دارد، بلکه در جزئیات بیشتر همیشه در جستجوی تحسین است و میل شدیدی برای قرار گرفتن در مرکز توجه دارد و احساس میکند که از رفتار ویژهای برخوردار است که خود را برتر از دیگران بداند. او از مردم برای رسیدن به اهدافش استفاده می کند و همدلی ندارد.
علائم کودکانی که والدین خودشیفته را تجربه کرده اند
کودکانی که غفلت عاطفی با والدین خودشیفته را تجربه کرده اند ممکن است علائم زیر را نشان دهند:
- مشکل در اعتماد کردن به دیگران
- انزوا
- افسردگی و اضطراب
- عزت نفس پایین
- عصبانیت
- هوشیاری بیش از حد
- خرابکاری خودکار
- مشکل در تعیین مرزها
- کمال گرایی
- تمایل به جلب رضایت بیش از حد دیگران
- واکنش عاطفی
- مصرف مواد
- خود آزاری
پارادوکس والد کامل در والدین خودشیفته
در والدین خودشیفته، غفلت اغلب با پیام هایی که والدین ارسال می کنند مبنی بر اینکه آنها کامل هستند و فرزندانشان خوش شانس هستند که همه چیزهایی را که به آنها ارائه می دهند دارند، تشدید می شود.
والدین خودشیفته احساس میکنند که هیچ چیز به فرزندانشان بدهکار نیستند و وقتی کاری برای آنها انجام میدهند، انتظار منفعتی مانند به رسمیت شناختن مداوم دارند. در تمام روابط، افراد خودشیفته انتظار دارند در ازای آن چیزی دریافت کنند که معمولاً بیشتر از چیزی است که به آنها می دهند. کودکان به سرعت یاد می گیرند که برای رفع نیازهای خود به واکنش های والدین خود تکیه کنند و از هر حرکت والدین خودشیفته خود سپاسگزاری کنند.
گاهی ممکن است وقتی که کودکان با والدین خودشیفته مواجه میشوند، سعی کنند با تبدیل شدن به فرزندان کاملی، بتوانند کمبودهای عاطفی خود را جبران کنند و همین امر میتواند آن ها را بزرگسالی افسرده و تائید طلب کند.
اگرچه کودکان راهبردهای مقابله ای را توسعه می دهند، اما هنوز هم پیامدهای مهمی مانند افسردگی، اضطراب، سوء مصرف مواد، بیماری ها و سایر علائم ترومای رشد وجود دارد. بچههای خانوادهای که والدین خودشیفته هستند، با یک تجربه قوی از ناهماهنگی شناختی یا تعارض بین واقعیت و آنچه به آنها گفته میشود، مواجه میشوند.
آنها از خودشیفتگی والدین خود احساس پوچی، وحشت و عصبانیت می کنند. اما با این حال دائماً این پیام را دریافت می کنند که والدین آنها کامل هستند. پدران خودشیفته را می توان به عنوان فداکار برای ارائه بهترین ها برای خانواده و مادران مهربان و دلسوز تا حدی نام برد که خود را فدای فرزندان خود می کنند. در مواجهه با این پیام ارتباطی که در تضاد با واقعیت است، کودکان نادیده گرفته شده به سختی می توانند آنچه را که تجربه می کنند، درک کنند. آنها به جای اینکه بپذیرند روایت خانوادگی مبتنی بر دروغ است، انکار یا سرزنش خود را انتخاب می کنند.
تاثیرات منفی والدین خودشیفته بر کودکان
شایان ذکر است که خودشیفتگی بیمارگونه یا اختلال شخصیت خودشیفته نادر است. زمانی از بی نظمی صحبت می کنیم که ویژگی های خودشیفتگی به طور قابل توجهی عملکرد فرد را تغییر می دهد. این نوع اختلال به دلیل عدم همدلی، روابط کاری و عاشقانه و خانوادگی را به خطر می اندازد. علاوه بر این خودشیفتههای بیمارگونه، با برتری یافتن خود از دیگران، دیگران را پستتر میبینند و نسبت به کسانی که مخالف هستند یا دیدگاههای آنها را زیر سوال میبرند، تحمل نمیکنند.
بی توجهی مطمئناً رایج ترین شکل سوء استفاده در زمینه خانواده است. والدین خودشیفته اغلب این ایده را می سازند که آنها والدین کاملی هستند اما غفلت در خانواده هایی با والدین خودشیفته رایج است. والدین خودشیفته ممکن است در واقع کمبودهایی در نیازهای عاطفی و جسمی فرزندان بوجود آورند. در واقع کودکان نادیده گرفته شده، از عواقب جدی بر رشد جسمی و عاطفی خود رنج می برند.
والدین خودشیفته، با خواسته های بیش از حد خودخواهانه، توقعات غیرمعقول و خشم تنبیهی به فرزندان و روابط والد-فرزندی آسیب میرسانند. اما بیش از هر چیز دیگری در والدین خودشیفته، غفلت است.
بر خلاف شکل صریح سوء استفاده، غفلت عبارت است از فقدان حمایت و به همین دلیل تشخیص آن دشوار است. بی توجهی رایج ترین شکل بدرفتاری در دوران کودکی است و به نظر می رسد در مقایسه با سایر اشکال بدرفتاری، تأثیرات قابل توجهی بر عملکرد تحصیلی، شناخت و عملکرد اجتماعی فرزندان دارد.
والدین خودشیفته و آسیب های دوران کودکی
در خانواده هایی که والدین خودشیفته دارند، می توان از کمبودهای مختلفی رنج برد که برای رشد و تکامل جسمی و روانی فرد ضروری است. شخصیت خودشیفته به شدت خودمحور و بی توجه به دیگران است که سبب ساز بروز مشکلات زیادی در روابط میشود.
در حالی که فشار اجتماعی برای ایفای نقش فرزندپروری خوب و ارائه ظاهری از نرمال بودن، خودشیفته را به ظاهرا در برآورده کردن نیازهای فرزندانش سوق میدهد، کودکان در واقع آسیب های دوران کودکی را تجربه میکنند و در بزرگسالی ممکن است با مشکلات روحی نیز مواجه شوند.
یک وضعیت پزشکی ممکن است تا زمانی که بدتر شود بدون توجه باقی بماند. کودکی که از او پیروی نمی شود ممکن است به شدت آسیب ببیند، با قانون دچار مشکل شود، مورد آزار جسمی سایر کودکان یا بزرگسالان قرار گیرد و یا خطر ترک تحصیل داشته باشد. در بدترین حالت او می تواند اعتیاد به مواد مخدر ایجاد کند، به خودآزاری پناه ببرد و به افسردگی بالینی مبتلا شود.
بچه های خانواده های خودشیفته خیلی زود یاد می گیرند که نیاز نداشته باشند. این کودکان از طریق کلمات، حرکات، سکوت، لحن صدا، می آموزند که نیازهای والدینشان مقدم بر نیازهای آنهاست که اغلب باعث رنجش و تنبیه می شود. با توجه به اینکه همه ما انسان ها نیازهای جسمی و روانی داریم، مخصوصاً وقتی کوچک و درمانده هستیم، این پیام مخربی است که از ذهن کودک می گذرد.
در نهایت کودکان شروع به یادگیری راه هایی برای زنده ماندن بدون والدین خود می کنند، نقاط ضعف خود را پنهان می کنند و تجربیات عاطفی خود را دفن می کنند. آنها از داشتن نیازها خجالت می کشند و از آنچه احساس می کنند می ترسند و خجالت می کشند. با این حال، تشخیص علائم غفلت عاطفی دشوارتر است زیرا آنها از طریق رفتار درک می شوند.
ویژگی های والدین سمی و خودشیفته
رایج ترین رفتارهای والدین خودشیفته و ویژگی های والدین سمی که توسط محققان شناسایی شده است:
01 – آنها فرزندان خود را دستکاری می کنند
خودشیفتهها فرزندان خود را به روشهای ظریفی دستکاری میکنند، شاید آنها را به سمت موقعیتها یا فعالیتهای خاصی هدایت میکنند تا نیازها یا علایق خود والدین را برآورده کنند. آنها ممکن است از تکنیک های نورپردازی استفاده کنند و به طور سیستماتیک دروغ بگویند. آنها ممکن است از کودکان برای گرفتن چیزهایی از دیگران سوء استفاده کنند. آنها رفتارهایی را انجام میدهند که هدفشان پرکردن منیت از طریق ایجاد احساس در کودکانشان است. هنگامی که کودکان بالغ می شوند، سعی می کنند با تهدید به آسیب رساندن به خود یا سرزنش خود با جمله “اگر خانه را ترک کنی، چه کسی از من مراقبت می کند؟” نیاز خود به استقلال را خنثی کنند.
02 – آنها فرزندشان را فدای منیت خود میکنند
خودشیفته ها تقریباً با فرزندان خود که از آنها برای بالا نگه داشتن نفس خود استفاده می کنند ادغام می شوند. مثلث ها به منزوی کردن والد دیگر کمک می کنند. این نوعی خشونت روانی نسبت به فرزندان و والدین دیگر است. این می تواند برای مثال در فریب دادن کودکان به دروغ گفتن به والد دیگر باشد.
03 – آنها مالکیت دارند
والدین خودشیفته، منابع خود را با دیگران به اشتراک نمی گذارند. آنها به شدت نسبت به فرزندان خود صاحب اختیار هستند و احساس می کنند که نیاز به کنترل همه فعالیت ها دارند تا جایی که زمان صرف شده برای سایر فعالیت های خارج از خانه با دوستان را محدود می کنند. آنها نیاز دارند که فرزندانشان در مدار آنها بمانند و فراموش کنند که فرزندانشان موجوداتی جدا از آنها هستند. با این حال زندگی به عنوان امتداد یک شخص دیگر به ما اجازه نمی دهد منابعی را بسازیم تا بتوانیم به طور مستقل و مستقل عمل کنیم.
04 – آنها فرزندان خود را اسیر میکنند
به محض اینکه بچه ها سعی می کنند برای محافظت از خود در برابر چرخه های ناکارآمد ایجاد شده توسط والدین خودشیفته فاصله ایجاد کنند، والدین خودشیفته سعی می کند درام بسازد یا بحرانی را اختراع کند تا بچه ها را به مدار خود بازگرداند.
05 – آنها از ویژگی های فرزندانشان سوء استفاده میکنند
والدین خودشیفته، ویژگی های مثبت و منفی خود را به فرزندانشان القا می کنند و از آنها برای جلب رضایت دیگران استفاده می کنند. به عنوان مثال آنها در مقابل دیگران میگویند که فرزندانشان چقدر در کیفیتهای علمی، هنری و زیباییشناختی درخشان هستند، همه اعتبار را به خود اختصاص میدهند و جنبههای مثبت خود را به فرزندانشان نشان میدهند. آنها همین کار را در مورد ویژگی های منفی انجام می دهند و شکست ها را به فرزندان خود فرافکنی می کنند تا عزت نفس خود را بالا نگه دارند.